غروب این حوالی را تو باور می کنی یانه ؟
غم و درد اهالی را تو باور می کنی یانه ؟
تمام زندگی مان را ، سکوت تلخ پر کرده
خیابانهای خالی را تو باور می کنی یا نه ؟
کویر داغ و بی باران بر اینجا سایه افکنده
هجوم خشک سالی را تو باور می کنی یا نه ؟
نفس در سینه می میرد ، دل اینجا زود میگرد
مرگ احتمالی را تو باور می کنی یا نه ؟
هجوم مرگ و نابودی به گلها سخت می گیرد
غم گلهای قالی را تو باور می کنی یا نه ؟
در این وحشت دلم با چشمهایت عالمی دارد
بگو این بی خیالی را تو باور می کنی یانه .....
|